دماغ من بخاطر جراحی خراب شد دردش ب کنار کاش فقط درد داشتم رد بخیه ها و عصب آسیب دیده اذیتم میکنه زندگی نمونده واسم دوست دارم ی کاری رو شروع کنم متهی تو جامعه ای زندگی میکنیم ک تا طرف ی مشکل ظاهری داشته باشه همه نگاه ها ب اونه
راهنمایی کنید چجور از این کابوسی ک خودم با دستای خودم ساختم راحت شم دلم واسه ی زندگی راحت تنگ شده
دوست دارم از جام بلند شم زندگیمو بکنم
زندگیم داره هدر میره کل اطرافیانم پیشرفت کردن و من موندم با ی دماغ خراب شده
خیلیا خواستن باهام باشن با همین صورت جدید خراب شده ولی من از خودم بد میاد چجور یکی دیگرو دوست داشته باشم پنج سال زندگی مشترکم بهم زده شد خیلی دارم رو خودم کار میکنم متهی همین ک خودمو جلو آیینه میبینم حالم بد میشه
دیروز طناب بستم ک بپرم پایین باز هم دقیقه نود مامانم ب دادم رسید
چکار کنم بخدا نا ندارم دیگه
کمکم کنید