شوهرم یکم جونز کرد و اذیت شدم و اذیتم کرد
ولی الان اوکی شده
اونم همین که دوباره پدر شد فروکش کرد
به شدت تنهام نه اینکه احساس تنهایی کنم ها نه، کلن تک و تنهام شهر غریبم باردار هم هست ماه دیگه زایمان میکنم خیلی دلم گرفته و به شدت افسردگی گرفتم واقعا اگه باردار نبودم ممکن بود خودمو بکشم
سوال دوم به هیچ وجه
اگ یکی قبلا میگفتم ینی همین پارسال میگفتم سال آینده زندگیت این میشه تو پوزشم میزنم علاوه بر باور نکردنش
بدترین برهه ی زندگیم
کاش میشد یا پنج سال عقب یا پنج سال جلوتر برم
اینجای زندگی خیلی داره بهم سخت میگذره....
از یه طرف درگیر کارای دانشگاهمم
از طرف دیگه معلوم نیس تا آخر تابستون نامزد کنیم یا نه
ولی اگه همه چی خوب پیش بره اره راضیم
تو بدترین از برهه ی زندگیم 😔
شوهرم بچه دوم میخواد من نمیخوام
نه خدایی اصلا فکرشو نمیکردم مشکلم هشت و نه سال طول بکشه هرچی تلاش کردم نشد اصلا هم نمیتونم بیخیال بشم زندگیمو درگیر کرده
خیر راضی نیستم
در وضع اختلال روحی روانی هستم
آره فکر می کردم به اینجا برسم مشخص بود
برنامه دارم فقط خدا کنه زود خوب بشم
تو برهه ای که دیگه دارم از بالا رفتن سنم میترسم
به ۲۴ سالگی رسیدم بدون هیچ تجربه ی عاطفی ای جوونیم داره تو تنهایی میگذره
از لحاظ شغلیو تحصیلی راضی ام خداروشکر از چیزی که فکر میکردم خیلی بهتر پیشرفت فکر نمیکردم انقدر مسیر های خوبی جلو پام باز بشه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
