2777
2789

یه پسره یه دختریو خیلی دوست داره 

ولی بهش نمیگه چون فکر میکنه دختره قبولش نمیکنه 

(دختره بهش محل نمیزاره )

دیگه پسره ازش خسته میشه و دست برمیداره ولی هنوز دوسش داره 


اما اون اواخر دختره از پسره یه رفتارایی دید که درمورد علاقه پسره یچیزایی متوجه شد

وقتی پسره اینو فهمید، دید که دختره باهاش نرم شده .


پسره هم از خدا خواسته رفتارایی که نشون میده اون دخترو دوست داره  بیشتر نشون میداد 

(چون اینجوری میتونست دختر رو رام کنه و شاید مخشو بزنه) 

برای همین بعد یه مدتی دیگه دختره با پسره مشکلی نداشت 

 

ولی دیگه پسره به دختره بی توجهی میکرد تا اذیتش کنه چون دختره وابسته توجه هاش شده بود و پسره میخواست یجوری انتقام اون مدتی که دختره بهش حتی نگام نمیکرده رو بگیره 

ولی هنوز خیلی دوسش داره پسره

شاید هم با اینکارش میخواست دختره خودش بیاد جلو ولی


دختره تو این مدت از بی توجهی پسره خیلی اذیت میشه چون قبلا فکر میکرده پسره دوسش داره (دختره به پسره علاقه مند نشده ولی از توجه پسره خوشش میومد چون باعث اعتماد به نفسش میشد )


دختره هم بعد یه مدتی خسته میشه و کلا بیخیال پسره میشه و ازش متنفر میشه چون فکر میکرده پسره اصلا دوسش نداشته  فقط بازیش داده ولی پسره در حین بازی دادنش دوسش داشته 

حالا


پسره هم که این وسط فکر میکرده مخ دختر رو زده و با بی توجهی میتونه  اذیتش کنه تازه متوجه میشه که دختره از اون خوشش نیومده بلکه از این موضوع که پسره اونو دوست داره خوشش اومده برای همین باهاش نرم شده نه برای اینکه دلشو داده به پسره 


پسره این وسط متوجه میشه که دختره چقدر خودخواه و مغرور بوده که این همه مدت دلشو نداده و فقط دنبال توجه بوده و از توجه خوشش میومده خیلییی بهم میریزه و کلا دور دخترو خط میکشه 


زمان میگذره و میگذره و میرسه زمانی که موقعیت یه پسره ی دیگه خیلییی به این دختر نزدیک میشه 

بعد یه مدت پسر اولیه داستان متوجه این موضوع میشه

اولاش بی توجهی میکنه و باورش اینه که اون دختر هیچ وقت نمیتونه کسیو دوست داشته باشه فقط دنبال دوست داشته شدن از طرف بقیه ست چون به غرورش میاد 


دخترو پسر جدیده بیشتر از قبل باهم صمیمی تر میشن تا اینکه پسر اولی بهم میریزه و تازه متوجه میشه که نتونسته دختره رو فراموش کنه و هنوزم عاشقشه 

نمیتونه دختره رو پیش یکی دیگه تصور کنه

 

اما از طرفی دختره با یکی دیگه صمیمی شده 

از طرفی دختره ازش متنفره چون نمیدونسته پسره دوسش داره و فکر میکرده فقط بازیچه بوده یعنی اگه میفهمید که واقعا پسره دوسش داره شاید راه میومد باهاش 

از طرفی هم پسره عصبانیه چون فکر میکرده دختره اون همه مدت فهمیده پسره دوسش داره ولی دلشو بهش نداد و فقط دنبال توجه بود و همین براش مهم بود

و فقط به همین اهمیت میداد 

خلاصه پسره کلا فکر میکنه دختره فقط به فکر خودشه

حالا به نظرتون پسره دست رو دست میزاره که دختره بره با پسر جدیده یا نه چیکار میکنه 


الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز