جدا شدم هشتاد درصد دليل جداييم خانوادش بود مهر علاقه محبت …ارزو داشتم يكيش تو صورتم نگاه کنه بخنده
ارزو داشتم یکیش بهم محبت کنه
ارزو داشتم میرن مسافرت بگن ما هم باهاشون بریم
ارزو داشتم یه بار بدون طعنه بدرقم کنن
ده سال ارزو داشتم گوشیم زنگ بخوره ببینم اونان
هیچوقت پیش نیومد تا تونستن به روح و روانم ضربه زدن
هیچوقت بهشون بدی نکردم همیشه جوابشونو با خوبی دادم
فکر میکردن ضعفمه
دخترم میره پیششون میاد
حس کردم تو دنیای بچگیشون دارن به هم حسودی میکنن ،خواستم بینشونو درس کنم ،هوس کردم بدون مناسبت برا دختر عکش کادو خریدم دادم دخترم برد
الان تل*گراممو چک کردم دیدم خواهر شوهرم پیام داده کلی تشکر کرده
جونم اتیش گرفت زار زار دارم گریه میکنم اگه پیشم بود بغلش میکردم میگفتم چرا انقد دیر چزا بعد ده سال
چرا مگه من چیکار کردم جز محبت چی ازم دیدین
اشکام بند نمیاد حالم خیلی بده
تو رو قران محبتاتونو از هم دریغ نکنید