دخترعموی من دوازده سالشه
فرزند طلاقه و به خاطر اینکه ناپدری ونامادری هردو نمیخواستنش
بین خونه مادر بزرگ وخاله و.... پاسکاری شد همراه خواهرش
تا در آخر والدین من چون تنها بودن قبولشون کردن
خواهرش بزرگ و در شرف ازدواج
این بچه همیشه ساکت بود تو تاریکی میشست
با کسیم حرف نمیزد حتی خواهرش
حتی گرسنه است و مریض درد داره نمیگه
بردیمش پیش روانشناس ولی بعد شش ماهم تغییری نکرد
من الان ازشون دورم سعی میکنم بهش پیام بدم باهاش چت کنم با اینکه خیلی ازش بزرگترم
که بهم یه چی امروز عصر گفت حالمواقعا بد شد
گفت یه روز از مدرسه برمیگشته یه آقایی داشته با یه خانمی تجاوز میکرده تو یه ساختمون نیمه کار
و این دیده و مرد هممتوجهش شده
دنبالش کرده و گفته اگه به کسی بگی تورو هم همون کارو باهات میکنم
اگه به کسی بگی ادرس خونتون یاد گرفتم میام سراغ خودت وخانوادت
و بچه از اونجا ترسیده بعدهم طلاق والدینش و از این خونه به اون خونه شدن
من الان نیستم پیششون
مادر وپدرمم سن بالان
وقتی برگشتم باید از مرد شکایت کنم ؟ شهادت بچه قبوله ؟
خونمون عوض کنیم ؟ مدرسه اش عوض کنیم ؟
این موضوع چه جوری به والدینش بگم
میشه هرکس اطلاعاتی داره راهنمایی کنه چه طور بچه رو از این وضعیت دربیاریم