تو زندگی اینقدر عاشقم بود که اطرافیان با حسرت میگفتن خوش به حالت چه زندگی داری ، اوایل خواهرش به شوخی میگفت داداش خوشتیپ من از تو سرتره ولی خود شوهرم میگفت ممنونم که با من ازدواج کردی
حالا بعد گذشت چند سال احساس میکنم شوهرم مثل سابق دوسم نداره، با خودم میگم شاید از اولش نداشت نقش بازی میکرد نمیدونم واقعا، حالا اصل قضیه اینکه
چند شب پیش به خاطر دوران pms به شوهرم گفتم حالم خوب نیست نیاز دارم بهم بیشتر محبت کنی ، اون میدونین چیکار کرد ؟ پشتشو کرد بهم خوابید ، دوساعت کنارش صحبت کردم تحویل نگرفت آخرش گفتم تو خیلی گاوی و خواستم بخوابم که برگشت فقط دستشو گذاشت رو من که مثلا بغلت کردم ولی هیچ چیزی نگفت بهم برخورد دستشو برداشتم انداختم اونور اونم خوابید
ادامه رو پایین تایپ میکنم که طولانی و خسته کننده نشه