عزیزم
ببین اون دوران رو فراموش کن
درکت میکنم
بخدا من شوهرم داد که میزد یه وقتایی
اصن هیچ نمیگفتم حتی قهر هم نمیکردم
همونجور عادی بودم ، انقدر شرمنده میشد
که خودش ناراحت میشد بابت رفتارش
الان هیچ وقت داد نمیزنه هیچ وقت
بارها قبلا میگفت اون پیرهن منو چرا نشستی؟
هر کی بود میگفت مگه کلفتتم؟
ولی یاد گرفتم اون پیرهن رو باید زودتر بشورم
من حتی برام بره بالای کمد وسیله بیاره هر کی بیاد ببینه بگه این رو کجا گرفتی، من حتماااا قید میکنم که رو کمد بود شوهرم برام اوردش، اون سر دنیا که باشم گیر بیفتم از خودش میزنه برا من.
همیشه همیشه همیشه میگه با دوستام دورهمی که میشینیم از نق زذن و غر زدن و جیغای و اخلاقای رو اعصاب زناشون که میگن، من ذوق میکنم که تو این طوری نیستی.
مادربزرگ خدا بیامرزم همیشه میگفت صبر و سیاست.
مردها عاشق تعریف و تشکرن میگفت اگه مردتون
دو کیلو خیار گرفت نیم کیلوشو خیارشور بنداز کل سال بگو همون خیاریه که تو گرفتی ببین چی شده، نیم کیلوشو سالاد کن هی بگو خیارش خوب بوده نیم کیلوشو نمک بزن بگو دلم حال اومد از خیارایی که گرفتی و نیم کیلوی بعدی شو ابدوغ خیار کن بکو خستگیم در رفت بخاطر خیارا. به همه نوه ها اینو میگفت.
مادرشوهر تنش اگه پیش میاره خواسته یا ناخواسته من حرفی نمیزدم خودش میرفت به مامانش میگفت زن من که جز احترام هیچی نذاشته، اونا رو هم تو مشت گرفتم. البته خدایی دوسشون دارم، بدون سیاست