بعد از جنگ جهانی دوم خانواده شلبی که چندتا برادر دارن و رئیسشونم تامی شلبیه برمیگردن به شهرشون
که تامی سعی میکنه شهر و اداره کنه بعد تصمیم میگیره دزدی کنه از یه کارخونه ولی اشتباهی اسلحه اینارو میدزدن که داستان میشه براشون پاسبون هارو میفرستن اون شهر که اسلحه هارو پیدا کنن