آرزوی چندین و چند سالم برآورده شد،
ولی چه حیف که حالم انقد بده که حتی ذره ای شیرینی شو حس نکردم،
همسایه باغ مون چند نفری جدا هرکدوم شکایت کردن از من و شوهرم،هر چند این سومین باره و دو دفعه قبل شکایت شون هیچی شد،
ما هم برا بار سوم شکایت کردیم و دو دفعه قبل محکوم شدن،
کلی خرج کردیم
ما رو زدن
شب ها کابوس میبینم
خسته شدیم
یه ساله فقط داریم میریم دادگاه و پاسگاه
بسته
خسته شدم از دست این دیوونه ها