من بچه ابتدایی بودم یه دختر دانشجو اومد گفت عه تو خواهر فلانیی گفتم اره یهو منو برد یه گوشه یه شکلات داد گفت اینو بده داداشت بخوره خیلییییی تاکیید کردا خیلی چندبار گفتش
گفتم باشه تصمیمم داشتم بهش بدم اخه عقلم نمیرسید ولی یهویی از در مدرسه زدم بیرون انداختم تو جدول رفتم خونمون😐😂حتی به داداشمم نگفتم
الان یادم افتاد بعد ۱۵ ۱۶ سال نکنه دعا کرده بود میخواست چیز خورش کنه😐😂