کلی هم حرف بارم کرد
خودش نمیاد و دلیل های الکی میاره
منم لج کردم میخام برم با خانوادم چون میدونم ادم قدر شناسی نیست و اینکه دلرحم باشه و خودش ببرتمون
چون چندبار موندم خونه و بقیه رفتن مسافرت اصلا به هیج جاشم نگرفت ...
حالا شبی بهم گفت کی میشه بری از دستت راحت بشم
در صورتی که من تا مرز جنون دارم تحملش میکنم
گند اخلاق سگو
سگ که میگم به معنای واقعی فقط پارس میکنه تو خونه
اصلا بلد نیست اروم حرف زدنو
منم تازگیا روحیم و اعصابم به شدت ضعیف شده بارها به خودکشی فکر میکنم و یا فقط نفرینش میکنم
حالم خرابه از دستش خیلی حق به جانبه
به خدا یه کارهایی میکنه روانیم کرده ولی میگه خودش خوبه و من بد