۱۰۰ واسه سبزی و چندین کیلو لوبیا سبز و باقالی و نخود فرنگی و ..... بخر ببر خونه مادرشوهر بگو مادر جون شما خیلی تمیز هستی بیا کمک کن با هم اینا رو آماده کنیم خورد و پاک کنیم
دفعه بعدی خودش شماره یه آدم مطمئن رو پیدا میکنه میگه برو آماده اش رو بخر
حالا من برعکس شمام .کم میخرم و خودم پاک میکنم مگر وقتایی که وقتش و فصلش نباشه و مجبور شم
خانواده شوهر منم خودشون آماده میکنن ولی دیگه شورشو درآوردن
جا ندارن و حیاطشون کوچیکه
بعد یهو میبینی سبزی چندتا خانوادشونو میگیرن باهم پاک میکنن.هم خونه بهم‌میریزه هم کلی طول میکشه.به نظر من تعادل چیز خوبیه.
جاریم حامله بود نشسته بود با اینا واسه خودش سبزی پاک کرده بود.من همچین کاری نمیکنم.
🙂من اگه بودم تا الان جنگ به پا کرده بودم و دهن شون سرویس کرده بودم
اسی چطور تحمل میکنی جواب نمیدی
بعدم مادر شوهرت چرا هی 💩💩💩اون خانمو میخوره
چون بیشعوره! از حسادتهاش دارم روانی میشم. حتی سن و سال خودشو نمیپذیره. همش تو رقابت سمی با منه. هرچی کم محلیم بیشتر میشه اون بدتر میکنه. متاسفانه مستقیم هم حرف نمیرنه میخواد که من رو عصبانی کنه و من شروع کننده باشم که چپشپر باشه پیش شوهرم. میدونم تا وقتی مستقیم چیزی نگه من هرچی بگم میشم آدم بده‌ی داستان
