توروخدا بگین چیکار کنم حس میکنم قراره این موضوع بشه باگ زندگی ما🥺
شوهرم یه دوست داره دوست که نه عین یه داداش دوسش داره میمیره براش(شوهرم تک فرزنده)
از بچگی اینا باهم بودن یه مدرسه یه دانشگاه فقط دیگه همکار نشدن
این آقا شده هووی من تو زندگی یعنی ما زندگیمون شده سه نفره رسما شوهرم
هستید ادامشو بگم یه جا نگفتم طولانی بشه
خب
بگو
بگو
بگو لایک کن
خوب دوستشه دیگه حسادت میکنی؟
لباس میخواد بگیره هم نظر منو می‌پرسه هم اونو تا میریم بیرون میگه زنگ بزنم کمیلم بیاد باهامون مسافرت می‌خوایم بریم همینه شام و ناهار اکثرا درست میکنم براش می‌بره باهم میخورن
دوستش خیلی پسر باادبیه به چشم برادری هم تحصیل کردس و کلا از نظر فهم و شعور شکی توش نیست ولی خیلی وابسته به همن😭یعنی شب خواستگاریم ایشون اومده بود که من فکر کردم داداششه اون موقع نمیدونستم انقد اینا عزیزدل همدیگن
این روزا با توجه به گرایش های جدید حتی آقایون هم میتونند هووتون باشن
جدی بگیرید و اجازه ندید وارد حریم خصوصی تون بشن
ما خونمون دو طبقس بعضی موقع ها شوهرم به شوخی یا جدی نمیدونم میگه طبقه بالا رو بدیم کمیل اینطوری همش پیش همیم بیشتر خوش میگذره بهش میگم آخه مگه بچه ای این همه وابسته ای میگی تو حسودی میکنی دوستی نداری اینجا این حرکات از تو بعیده(من شهر غریبم پیش خانوادم نیستم دوستی اینجا ندارم)
میشه بگین چیکار کنم🙏🏻🥲حتی دیگه یه بار که خیلی آمپر چسبونده بودم رفتم پیش مادرشوهرم گفتم گفت اینارو نمیتونی از هم جدا کنی عین داداشن خیلی ساله باهمن ولی من بازم باهاشون صحبت میکنم که هیچ چیزی عوض نشد
میترسم از اینکه زندگیمون بریزه به هم کلا
چه راهکاری دارید
بله دوستی حد و اندازه داره باهاش منطقی صحبت کن
