یه بار مجرد بودم.حوصلم حسابی سر رفته بود.رفتم کنار ماشینمون.کبریتم برداشتم.
مامانم اصلا حواسش نبود.ولی خداروشکر گفت برو اونطرف تر.
کبریتو زدم به علف های خشک
گرفتن اولین شاخه همانا.و رفتن به طرف مزرعه های مردم همان😣
دیگه با کمک مردم خاموش شد.
خرابکاری پنهانی دوران متاهلی فعلا پیش نیومده.همش جلو چشمش بوده😭