من و دو تا از دوستام دوران ابتدایی همیشه تو حیاط تفنگ آب پاش میبردیم آب بازی میکردیم به بابای مدرسه هم آب میپاشیدیم 😁بعدش لباسامونو مدیر آویزون میکرد لبه پنجره تا خشک بشه ما هم با تیشرت میرفتیم سرکلاس بدون مقنعه و مانتو . خیلی خوب بود اون موقع ها😅😁
یا یه وقتایی معلما رو اذیت میکردیم با دوستم سرکار میذاشتیم اونا رو چقدر حال میداد.
بابای مدرسه هم باهامون دوست شده بود هر روز وقتی برای صبحونه معلما نون میخرید برای من و دوستمم لقمه درست میکرد میداد بهمون . هر چقدر هم با خودم چیپس و پفک میبردم مدرسه ولی بازم لقمه های صبحونه ای که اون بهمون میداد خیلی بیشتر حال میداد .
دلم تنگ شد برای اون موقع