2777
2789

خودم مدرسه که میرفتم یه مغازه خالی بود که نرده داشت ولی شیشه نزده بودن درهاش زنگ زده بود هروقت در می‌شدیم با دوستم وایمستادیم از لای نرده ها بو می‌کشیدیم...چنتا کیسه بود بوی قره قوروت میداد...نمی‌دونم چرا هروقت به دوران مدرسه م فک میکنم اون مغازه میاد تو ذهنم حس خوبی بهم میده...

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ذهن و فکر فارغ از مسئولیت

غنچه با دل گرفته گفت: زندگی  ...  زندگی لب ز خنده بستن است   گوشه ای درون خود نشستن است  ...  گل به خنده گفت: زندگی شکفتن است   با زبان سبز راز گفتن است ...  گفتگوی غنچه و گل از درون باغچه باز هم به گوش میرسد...  تو چه فکر میکنی   کدام یک درست گفته اند   من فکر میکنم گل به راز زندگی اشاره کرده است   هرچه باشد او گل است  ...  گل یکی دو پیرهن بیشتر ز غنچه پاره کرده است   "قیصر امین پور"

ماتوشهربودیم ولی یک دیواری بود کاهگلی بود من همیشه دستمومیکشیدم روش تودستم کاه میرفت درد داشت بعدش مامانم میشست درشون میاورد.چندوقت طول کشیدتا تونستم جلوی خودموبگیرم دستمونکشم الان یاداون افتادم

من و دو تا از دوستام دوران ابتدایی همیشه تو حیاط تفنگ آب پاش می‌بردیم آب بازی میکردیم به بابای مدرسه هم آب میپاشیدیم 😁بعدش لباسامونو مدیر آویزون میکرد لبه پنجره تا خشک بشه ما هم با تیشرت میرفتیم سرکلاس بدون مقنعه و مانتو . خیلی خوب بود اون موقع ها😅😁

یا یه وقتایی معلما رو اذیت میکردیم با دوستم سرکار میذاشتیم اونا رو چقدر حال میداد.

 بابای مدرسه هم باهامون دوست شده بود هر روز وقتی برای صبحونه معلما نون میخرید برای من و دوستمم لقمه درست میکرد میداد بهمون . هر چقدر هم با خودم چیپس و پفک میبردم مدرسه ولی بازم لقمه های صبحونه ای که اون بهمون میداد خیلی بیشتر حال میداد ‌.

دلم تنگ شد برای اون موقع 

سوال در مورد عطر و میکاپ و لوازم آرایشی داشتید ریپ بزنین😁💄🍒💅 آقایون درخواست ندید😑

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز