سلام میدونم تاپیک قبلا زدم ولی راه حلی پیدا نکردم هیچ کس نمیتونه کمکم کنه مادرم که میگه ول کن میخوای به خانواده آش بگو بیان
از خودم بشدت ناراحتم که چرا وقتی عکسها رو دیدم نتونستم خودم رو کنترل کنم ازشون عکس بگیرم چرا همشون رو با دقت نگاه نکردم ؟؟اصلا کامل یادم نیست ولی دیدم از بوسشون عکس گرفته بود اونم یه زنیکه سن بالا تقریبا با قیافه فوق العاذه معمولی فوق العاده یعنی اصلا از این پلنگ اینا نبود
فقط بهم میگه بهت خیانت نکردم میگم پس اونا چی بوده ؟؟ دیشب تا ۶ صبح فقط حرف زدیم که بچه ها خواب بودن
میگه همه حسرت زندگی تو رو دارن
دو روزه هرچی از دهنم درمیاد بهش میگم گفتم فقط میرم طلاق بچه ها هم برام مهم نیست میگه نه تو رو خدا آخرش گفت من غلط کردم تو ببخش
گفتم چرا ببخشم ? مگه من کاری کردم که تو بخشیدی ؟؟
گفتم الان ببخشم دفعه بعد با خودش میای
گفتم اون بهت گفته عکس بگیری که من ببینم آتیش بگیرم ؟؟
هرچی مانتو و گل و کفش برام گرفته انداختم جلوش گفتم ماشینم میفروشم