2777
2789
عنوان

خواب دختر هشت سالم

160 بازدید | 6 پست

دیشب خواب بابامو دیده بود


میگه نشسته بودیم یهو صدای زنگ در اومد .من و مامان جون رفتیم دیدیم کسی نیس .خاله فرشته رفت دید آجانه


بعد کلی هممون گریه کردیم. میگه انگار یه روز کامل گریه کردیم


بعد آجان اومد نشست رو مبل حتی محل نشستنشم یادش بود.


میگه منو نمیشناخت. آخه بابام بچم رو ندید قبل فوتش


میگه منم نشسته بودم یه گوشه ساکت


مامان جون منو بهش معرفی کرد و تعریف کرد ازم که دختر خوبیه فلانه ومن خیلی دوسش دارم و اینا


میگه بعد آجان اومد بغلم کرد گفت تو چه دختر قشنگی هستی چه اسم خوبی داری


بعد کلی چرخوند و باهام بازی کرد


بعدم رفت نشست رو همون مبله


گفت من از خدا فقط ده دیقه فرصت گرفتم بیام شما رو ببینم باید برم


میگه بعد یهو غیب شد رفت


خوابش خیلی عجیب بود انگار که واقعیته.

اینم بگم دخترم بابا نداره

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

عزیزم خدا رحمت کنه باباتو ولی پیش بچه حرف مرده نزن گناه داره الان هم بهش بگو که دیگا فکر نکنه راجع ب ...

ما اصلااا حرفشو نمیزنیم واقعا اصلاا وقتشو نداریم. ولی چون بابا نداره فک میکنم تو ذهنش عکس پدر منو بابا کردخ

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز