عصر از خواب پاشدیم بحثمون شد به خدا اون قدرام جدی نبود اما الهی دستش بشکنه منو زد و با خیال راحت تو سالن خونه نشست با تلفن حرف زد من با بدن درد تو گوگل نشستم سرچ کردم شکایت از شوهر نینی سایت رو دیدم به سرم زد نینی سایت ثبت نام کنم بیام از شما کمک بگیرم تروخدا خون به جیگر تر از اینی که هستم نکنید منو دلم شکسته من خودم خواهر ندارم منو جای خواهرتون بزارید بگید چیکار کنم الان
اگه میخواید تیکه بندازید اذیت کنید شوخی کنید لطفا چیزی نگید به خدا ظرفیتم پره
ما 99 ازدواج کردیم و در تلاش برای بچه دار شدنیم من تخمدانهام ضعیفه باید تحت نظر باشم و یه ساله دکتر میریم نمیدونم چرا خدا نمیخواد به من بچه بده💔 من و شوهرم همدیگه رو دوس داریم قبل از ازدواج همسایه بودیم دوره نامزدی من خوشبخت ترین دختر دنیا بودم تو خیالات خودم میگفتم قراره مثل ملکه ها زندگی کنم اما زهی خیال باطل به خدا همه چی خوب بود اینارو میگم فکر نکنید من رفتاراشو نادیده گرفتم بعد از عروسی یهو سگ شد شوهرم دوره نامزدی هر دفعه میومد خونمون برام گل میاورد گاها برا مامان بابام هم هدیه میگرفت به من حتی نمیگفت بالا چشمت ابروعه خلاصه نتایج انتخاب رشته کنکورم اومد من شهری که شوهرم کار میکنه قبول شدم و همه چی طبق برنامه پیش رفت