کار خوبی کردی،اصلاً عذاب وجدان نداشته باش
کار ایشون که اصلا خوب نیست...
ولی شما هم جواب خوبی ندادی...معلومه داشته شوخی میکرده
خوب کردی یاد میگیره طعنه نزنه و خودشیرین نباشه
واالا جاری من هم اینجوری تا منو میبینه میره با شوهرش دعوا
حتی اگه باهم حرف هم نزدهدباشیم
بعد همه میگن تو نباید نشون میدادی ک فلان جا رفتینو و فلان چیزو خریدین خب مگه من تا کی باید پاره موره بپوشم یا رفتن ب مسافرتمو از جاریم قایم کنم اخه انگار مثلا بچس
اونوعقلش نمیرسه تقصیر من چیه
همیشه همین کارو میکنما ولی این دفعه نمیدونم چرا اینکارو کردم اخه رفته به برادر شوهرم گفته من بهش؟گفتم اونا مشکل دارن که بچه دار نمیشن برادر شوهرمو اینجوری راضی کرده باردار شده و بچشم پسره حالا همش به من میگه دیدی زن منو زور کردی بچه دار شدیم دیدی فلان و بهمان
سر این قضیه خیلی ازش پر بودم قبلا هم واسه کارای عروسیش گفته بود فلانی میگه اینطور و اون طور همش برادر شوهرم سر جنگ با من داشت که تو زن منو یاد میدی
اره بخدا منم همینم بعد منو مقصر میدونن رفته بود گفته بود به برادرشوهرم چرا به اون خونه دادن صبح تا شب همش داره ارزوی مرگ پدر و مادرتو میکنه بعد به من که این همه ال کردم و بل کردم خونه نمیدن کل دوران بارداریم برادرشوهرم خونه منو تو شیشه کرد تو روم میخنده ولی بشدددت ازم متنفره و وقتی بهش میخندم فکر میکنه من هالو هستم و نمیفهمم
