خونه دوستم دعوت بودم. ناهارشو درست نمیخورد. بعد من فسنجون هیچوقت دوست نداشتم. ولی روم نشد بگم. مامانش ازم پرسید دوست داری گفتم ممنون. نمی دونستم چی بگم ولی گفتم خیلی زشته بگم بدم میاد. دوستم بهش گفت فکر کنم دوست نداشته باشه. مامانش گفت از کحا میدونه فسنجون چه مزه ایه مگه مامان داشته که غذا بزاره جلوش.
اونجا بود که برای اولین بار فسنجون خوردم ولی مزه بغض میداد. مطمئن تر شدم که فسنجون واقعا بدمزس
چیزیم نگفتم دوستم خجالت نکشه. چون دیدم خجالت کشید.