یهو برگشت با پشت دست زد تو دماغم دردش به کنار ترس بدی کردم صبح تا حالا نمی تونستم از ترس حرف بزنم خواب بودم شوک بهم وارد شد دماغم هم داغون شده و ورم کرده دستاش سنگینه تازه با شتاب زده
اونوقت یه عذرخواهی ساده نکرد فقط میگه اگه نمی تونی بچه رو نگه داری به خواهرم بگم بیاد مواظبش باشه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.