دوستم بود و رابطه خوبی داشتیم اون موقع
من از طریق پیدا کردن وبلاگش متوجه شدم دروغ میگفته و ازش که میپرسیدم اوایل انکار میکرد
تا اینکه خودشم یه بار توی ویدیو کال خیلی مظلومانه و با اشک و بغض به دروغهاش اعتراف کرد و توجیههای الکی اورد
منِ کور اما همچنان میپرستیدمش و اون همچنان به دروغ گفتن توی سایت ادامه داد و منم هرگز به روش نیاوردم
اسمش، سنش، دانشگاههایی که میگفت رفته، بیماریاش و خیلی خیلی چیزای دیگه
حتی حرفهایی که پیش من پشت سر کسایی زده بود که به ظاهر دوستان جونجونی هستن
رابطهی سه سالهی ما توی یک سال آخر خیلی مشوش شد و هردو از هم عصبانی بودیم که داستانش طولانیه
من که وابستهاش شده بودم، برخلاف میلش از روی گلهمندی چندین بار بهش پیام دادم اما هیچوقت بیادبی نمیکردم
اما یه روز اون تا تونست پیامهای بیادبانه برام فرستاد تا جایی که مجبور شدم بلاک و ریپورتش کنم
من آدم غیرقابلاعتمادی نیستم و راز خیلیها پیشم محفوظ مونده
اما بعد از پیامهای اون روزش گاهی میگم بذار یه تاپیک راجع به دروغهاش بزنم و بهش بفهمونم این همه بیشعوری و فحاشی چه عواقبی داره
گاهی هم فکر میکنم من که مثل اون نباید بیشعور باشم
نگید چرا اینجا رو انقدر جدی میگیری
متاسفانه کار از کار من که گذشته، الان برام سواله دروغهای اون کاربر رو فاش کنم که بقیه هم مثل من جدیاش نگیرن یا بعد از اون همه بیادبیهاش بازم بیمعرفتیه اگه این کار رو کنم؟
به هر حال اون یادش رفته، من که نون و نمکی که باهم خوردیم رو یادم نرفته
اما امروز متوجه شدم کاری کرده که نمیتونم ببخشم، برای همین این تاپیک رو زدم
پ.ن: """لطفا حدسی نزنید، یا لااقل اینجا اعلامش نکنید"""