سلام تاپیک قبلیمو اگه خونده باشین بهتر متوجه میشین ده روز از ماجرای دعوامون و اومدن من به خونه پدرم گذشته یکی از واسطه ها میگفت رفتم پادرمیانی کردم مادرش گفته من حتی حاضرم تعهد بدم که دیگه با کارشون کاری ندارم ولی پسرم دیگه خودش نمیخاد بره زنشو بیاره
تمام شخصیت و غرورم پیش همه خورد شد...💔
الان فهمیدم که عرضه داره ولی منو دوست نداشته
یه جورایی تو قلبم مرد برای همیشه
خیلی دلم شکسته دارم دیوونه میشم چیکار کنم🥲🥲💔