اره یجوری یهو همزمان اعتراف کردیم
و جفتومون عین خر پشیمون شدیم و بدبخت هر عشقی درست نیست
بله
از اقوام نزدیکمونه
قبلا راجبش تایپک زدم، مثلا وقتی گفتم گشنمه، پاشد غذا درست کرد بعد گفت من خودم گشنم بود
بعد بعضی وقتا سر حرفو باز میکنه و میاد میشینه جایی ک من هستم.
اما همش وقتیه ک تنها باشیم، اگه دورمون شلوغ باشه هیچکاری نمیکنه
یکی از کاربرا گفت پسر جوون همینجوریه چندسال دیگه یادش میره
من که جرئت اعتراف ندارم ولی نمیدونم با این رفتارا یعنی واقعا حسی داره یا میخواد ببینه من چجور آدمیم
منم داشتم رفتاراش وحرفاش گویای عشقش بود اما گفتم به پیام نده
چون عشق ممنونعه بود
آره
بعدشم وارد رابطه شدیم
بله تجربش داشتم انقدر اعتراف نکردیم که ازهم سردشدیم بخاطر موضوعی
الان که میبینمش دلم میلرزه ولی نگاشم نمیکنم
این قسمت دو عدد مغرور لجباز
اینی ک میگم وااا اسمش نمیدونم چی بود
چون من حسی نداشتم صرفا چون هر روز اتفاق میفتاد عادت کرده بودم
هر روز ک میرفتم سر کار
سر کوچه ک ماشین میگرفتم ی مغازه ای بود ک همیشه صاحبش ک پسر جوونی بود تا از جلو چشماش دور شم میومد جلو در نگاااااه می‌کرد طوری ک معذب میشدم
وقتی من نامزد گردم کلا مغازه رو واگذار کرد و رفت از اونجا
دقیقا
خواستم تجربه مو بهت بگم ک فک نکن برین تو رابطه همه چی گل و بلبله! الان میدونم دوسش داری شاید حرفامو زیاد جدی نگیری ولی ب موقعش میفهمی
مگررررر اینکه واقعا طرفت آدم خیلیییییی ایده آل و درستی باشه ک من معتقدم اینجور مواقع هم باز تنش هست .
کلا عشق همراه سختیه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
25 ثانیه پیش
30 ثانیه پیش
33 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
