کاش بدونم مادرم واقعا چی از زندگی میخواد که هروز خدا گند میزنه به اعصاب من تهشم منو متهم میکنه به دیوونگی از نظرش من حق ندارم برای هیچ چیزیم دغدغه داشته باشم نه قیافم ن هیکلم ن درسم ن ازدواجم فقط باید به این فکر کنم خودش تو همه این موارد گند زده به زندگیم بعد بدشم میاد بهش میگی به لطفش هر روز خدا مثل الان معده درد داره میکشتم معدم عصبیه هیم با من بحث میکنه اسیدش میزنه بالا الان جر و بحثو راه انداخت پاشد رفت من موندم این معده درد کوفتی:/