یه قصه بگو
سرگرم شیم
ها، مسیره دیگه
اینجوری بهترم هست
اینطوری نه تو خوابت میبره
نه فکر و خیال، کله منو میگیره
میدونی من از کدوم خوشم میاد؟
همون که یه دهکده است
بالاش یه جنگل بلوط و
بالاترش هم یه کوهستون
که مه میاد روو قلههاش میشینه
مردم ده با صدای پرندهها
هرروز از خواب بلند میشن و
ادامه میدن
توو فکر ستارههان که دارن میان تیره آسمونو بپوشونن
هرشب وقتی دارن میخوابن
فکر آفتابن
که میخواد بیفته روو دشت
هی بیدار بمون
یهکم دیگه
چشام داره نور خونه رو میبینه