بخت ماهم اینجوری شد که بریم خونه بخت بدون ساز و دهل 😁به همین دلیل بعد از اربعین فردا شب میرم خونه بخت قشنگا💚😄قبل محرم اومدن خواستگاریم بعد اینجا روستای ما برای دخترای سی به بالا دیگه عروسی نمیگیرن میگن وقتتون کمه برای عروسی گرفتن زودتر برین سر خونه زندگیتون منم سی و پنج سالمه خب راضیم دیگه چند سال خونه بابا نشستن و اینکه تو خونه بابام نزدیک بود دیگه یائسه بشم شوخی میکنم ولی نمیدونید چقد خوشحالم .خلاصه که چمدونمو بستم امروز .رفتم آرایشگاه بند انداختم و یه هفته پیش رفتم از اصفهان مانتو سفید کفش پاشنه دار کرمی و شال سفید گرفتم .جهازمم یه وانت شد بردیم چیدیم .خلاصه که خوشحالم بچه ها .❤️🥰🌞یه حس خوبی داره.وای باورم نمیشه بچه ها فردا شب داماد با مادرش باباش خواهرش برادر بزرگه ش و مادربزرگش میان دنبالم خونه ما 😇ماهم دایی بزرگه م و خانمش رو دعوت کردیم .شامم گفتن سفارش دادن برای فردا شب زرشک پلو مرغ مجموعا همه با هم بیست و شیش هفت نفریم .ولی بخاطر دهه محرم رقص و اینا نیست (شوهرم ماموریت داره نمیتونستیم بیشتر عقبش بندازیم ).فقط گل میارن و آینه شمعدون و بعدش منو میبرن 👰دیشبم اومدن انگشتر دستم کردن . .امروزصبحم خواهرم اسفند آورد با ذغال و یه قرآن که من از زیرش رد میشم و انشالله میرم خونه بخت .مثل بقیه دخترا 💚🌞😊.برای همه دختران خوب ایرانم آرزوی خوشبختی دارم.انشالله همه تون خوشبخت بشید ❤️😘😘😘