اولش خواستگار سنتی بود بابام مخالفت کرد ولی پا پس نکشید
چند بار هی اومدن و رفتن بابام گفت نه
دیگه تو این مدت ما یه جوری با هم ارتباط برقرار کردیم
یکسال بابام مخالفت کرد تو این یکسال ما با هم در ارتباط بودیم و یه جورایی بهتره بگم رل بودیم
خلاصه با عشق ازدواج کردم الان دو سال ازدواجمون گذشته
هنوز کمرنگ نشده عشقمون بیشتر هم شده