سلام خانوما
من میخوام از تجربه خودم واستون بگم و اینکه از اول چه برخوردب کنید که احترامتون حفظ بشه
من ۱.۵ سال هست که ازدواج کردم
شوهرم توانایی خونه گرفتن داشت ماهم همین برناممون بود
اما پدر شوهرم یه ساختمان کامل داره که ۳ سال پیش بازسازی شده واحداش خیلی بزرگه و جاشم خیلی خوبه
من اول مخالفت کردم اما پدر شوهرم گف دو سه سال بشینید میزنم به نامتون
منم گفتم چرا موقعیت به این خوبی رو از دست بدیم
اومدیم نشستیم😂😂😂
الان بقیش میگم براتون
اینم بگم شوهرم اول زندگی همچین خونه ای نمیتونست فراهم کنه
خب
خب
خب
از همون اول من واسه شوهرم یه سری شرایط گذاشتم اونم قبول کرد
هفته ای یکبار میریم خونشون
ماهی یکبارم میان خونه ما
غیر از اونم من اصلا نمیبینمشون
اوایل هی زنگ میزدن به شوهرم که بیا برو نون بخر شوهرم هی گفت که ما میخوایم بریم بیرون کار دارم این چیزا دیگه نزدن
موقعی که میخواستیم بریم بیرون هر چی خواهر شوهر برادر شوهرم میگفتن حوصلمون سر رفته محل نمیدادیم😂
اگر فامیل دعوتشون میکرد میگفت به اونام بگین بیان من میگفتم نمیام تا خودشون زنگ بزنن دعوت کنن
به هبچ عنوان بحث داخل خونه رو به بیرون راه ندادیم
اینجوری شد که پای دخالتاشون بریده شد
دست کم ۲۰ نفر تو تاپیکن
۴۰ تا خب باید بذاریم تا بفرمایید؟
تو جریان کارامون به هیچ عنوان قرارشون نمیدیم
میخوایم چی بخریم چی کار کنیم
خلاصه که دوری و دوستی
تنهایی بدون شوهرم اصلااااا خونشون نمیرم به هیچ عنوان
اگرم جرفی بزنن تیکه بندازن همون لحظه جواب میدم که تو دلم نمونه
غیبت خونوادمو به هیچ عنوان نمیکنم
تو غیبت های اونم شرکت نمیکنم
بقیش گفتی لایک کن ببینم
بعضیا شانس ندارند اینجوری کنن خانواده شوهر باهاشون لج میشه خانواده شوهر شما آروم بودن بقیه شر راه میندارن
با خواهر شوهرم به ظاهر قمیمیم ولی دوستم نمیدونمش
هیچ چیز براش تعریف نمیکنم
راجب هزینه هایی که برای خودم کردم کارای زیبایی و اینا هیچ چیز بهش نمیگم
مثلا میگه وای چه خوشگل شدی چیکار کردی ممکنه ۲۰۰ سیسی ژلم زده باشما😂😂😂
میگم مرسی چشان خوشگل میبینه😂
