تو اتاقم بودم منتظر بودم مامانم بیاد نیومد
خیلی دیر کرد نگرانش شدم
رفتم تو حیات دیدم صدای گریه میاد
واسه داداشم تو اتاق تاریک گریه میکرد اسمش صدا میزد
وقتی فهمید من نزدیک اتاقش اومدم زود گریه هاشو قطع کرد با لبخند اومد طرفم
وانمود میکرد چیزی نشده گفتم مامان صدای گریت میومد چرا گریه میکردی گفت دلم خیلی میسوزه دلم خیلی تنگ شده برای داداشت قلبم هزار تکه شد کاش میتونستم یکاری کنم مامانم یکم ازته دل بخنده خونمون خیلی سوتو کور شده 🥺💔💔💔