قبل از دواج اینو نگفته بود..الان گفت و من مخالفت کردم..در جوابم گفت اره تو که تحت فشار قرار نمیگیری و پول اجاره نمیدی
گفتم بهش من دلیل مخالفتم اینه ک نمیخوام احتزام بینمون از بین بره..مامانش خیلی اهل مداخلست خیلییییییی
مثلا ما شب ، خونه برادره مادرشوهرم شام دعوت بودیم..مادرشوهرم بعدازظهرش خونه همسایه برادرش دعوت بود مراسم ختم..ب من اصرار که تو همرام بیا ،شب شوهرتم میاد..من دوست نداشتم برم..اونجا دعوت نیودم و باید خونه برادرش میموندم تا شب
گفتم بهش نه..صدیااار گفت باز گفتم نه، بتز ب شوهرم گفت .اخر بینمون دعوا انداخت تا ول کرد