احساس ششمم بهم دروغ نمیگه اما من میدونم ی ریگی زیر کفشش هست... الکی تظاهر میکنه به دوست داشتنم بعد مثلا سرم شیره میماله یکارایی میکنه. نه میزاره با دوستام ارتباط بگیرم نه با کارکردنم موافقه شرط ازدواجمون هم دانشگاه رفتنم بود که اقا الان زیرش زد و نمیزاره درس بخونم دارم خفه میشم زندگیم شده فقط جوری رفتار کردن که آقا ناراحت نشه مادرو پدرمم با اونن هر چی میگم میگن تو باید مطیع شوهرت باشی دارم افسرده میشم .
رمز کارتاشو تاریخ تولد ۱۳۷۱ گذاشته نمیدونم تولد کیه میپرسم میگه همینطور گذاشتمش :/ در حالی که تولدش ۶۷ و تولد من ۸۰ اصلا با عقل جور درنمیاد.
حس میکنم داره بهم خیانت میکنه . چون منو محدود میکنه ولی خودش خیلی خوب با زنا صحبت میکنه وقتی هم بهش میگم خوشم نمیاد راحت باشی با خانما میگه من فقط تو رو دوست دارم این در حالیه که من با داداشاش هم نمیتونم خیلی صحبت کنم