من قبل از ازدواجم با شخصی دوست بودم این آقا عاشق من بود
منم حین دوستی با این آقا بهش گفته بودم که نمی خوامش ولی ول کنم نبود به زور و تهدید باهم دوست بودیم بهم می گفت اگه ولم کنی خودم می کشم
زمانی که فهمید من دارم ازدواج می کنم با همسرم کلی تهدیدم کرد و من حرفاش جدی نگرفتم
و خودش انداخته زیر موتور و دست و پاش شکسته بود
بعد مادرش بهم زنگ زد و بهم گفت پسرم عاشقت بود و کلی نفرین کرد و بهم گفت ایشالا یه روز خوش تو زندگیت نبینی
همسر حدود یک سال پیش بهم خیانت کرد من خیلی عصبی و حرص خورده بودم و تو حال خودم نبودم و از روی کینه خبر از اون شخص گرفتم و متوجه شدم هنوز ازدواج نکرده
و من بهش زنگ زدم ولی نگفتم می خوام جداشم فقط حرف زدم و حالش پرسیدم و اون خیلی سرد جوابم داد
الان اعذاب وجدان گرفتم که برگشتم به رابطه یعنی منم می خواستم از روی تنفر به شوهرم خیانت کنم شاید اون لحظه اگه اون آدم باهام صمیمی برخورد می کرد بازم اینکار می کردم ؟
و خود این آقا بهم گفت تو شوهر داری لطفا بهم زنگ نزن و قطع کرد
خیلی پشیمونم از طرفیم خوشحال که از روی اعصبانیت اشتباه نکردم