مهمونی خونه خواهر شوهر و دعوا تو ماشین موقع برگشتن

من پسرم ۲۰ ماهش بود کلا ده تا کلمه می‌گفت اونم دست و پا شکسته،دیگه کم کم زیاد شد،دو سالگی،۶۰ /۷۰ تا کلمه میگفت،کم کم تبدیل شد یه جمله های دو کلمه ای و ...

ای بدبختی 

درد یکی دوتا نیست که

سلام زیبا شبت بخیر

من برداشتم این بود شوهر شما پارانوئید خیلی شدید داره و اینکه معتاد هم هست به این قضیه دامن زده!! اگر روت دست بلند کرده سر این قضیه باهاش سر سنگین شو. اما نه جای خوابتو جدا کن نه عم از سلام و خدافظی قافل شو

چند روز ریلکس کن با خودت به خودت برس به خودت عشق بده اینو بدون تو هر شرایطی خودت هستی و خودت و عذاب وجدان هم نداشته باش چون کار اشتباهی نکردی. 

به هیچ وجه جلوش خودتو نه به مریضی بزن نه ناراحت نشون بده سرحال و پر انرژی باش اهنگ بزار برای خودت نوشیدنی بریز به بچه هات برس برو پیاده روی ولی با خودش سر سنگین تا کن مراقب باش بی احترامی هم نکنی که اتو دستش بدی 

بیشتر از سه روز هم بین خودتون فاصله ننداز 

و سعی کن کمی درکش کنی شما نمیدونی ممکن اون روز چه فشار عصبی ای تحمل کرده باشه یا چه درد و غم هایی توی دلش بوده باشه مخصوصا آقایون که جامعه موظف کرده اجازه بروز احساسات ندارن و ما از دل همدیگه خبر نداریم که چیمیگذره پس ببخشش هر وقت هم این تنش خوابید سعی کن از در سیاست و ی زره ناز بودن وارد شی بگو من دلم میشکنه راجبم اونطور فکر میکنی یا سرم داد میزنی حالم خراب میشه تو همه ی امید و دلخوشی منی ❤. سعی کن این قدرت و اطمینان رو بهش بدی

ولی هر زنی در پسِ لوندی و ناز بودن باید باهوش باشه توی ذهنت بدون چجوری شخص آدمیه و نزار اگه دست بلند کرده روت به هیچ وجه تکرار شه فعلا محکم و جدی برخورد کن و این دو سه روز حواستو بده به خودت.

اخی 🥲