نمیدونم چرا از اوایل ازدواج تا الان این مورد همراهم بوده
اگه یه غذای خوب بپزم بدون اونا از گلوم پایین نمیره
یا با عذاب وجدان میخورمش
اگه چیزی مثلا پدرم یا مادرم دوست داشته باشن و من نتونم براشون ببرم اصلا نمیخورمش
حالا امروز لوبیا پلو با گوشت درست کردم بشدت اذیتم که چرا خونواده خودم نیستن 😣
وضع مالیشون عالیه و همیشه بهترین چیزا رو دارن
اما من نمیدونم چرا این اخلاق از سرم نمیوفته
با اینکه چیزیم نمیگم ولی وجدان خفم میکنه
شاید یه علتش اینه که تا خونه بابام غذای خوب یا مورد علاقمو میپزن دعوتم میکنن یا برام کنار میذارن
ولی خب من که نمیتونم اینکارو بکنم
بنظرتون چطور کنار بیام و چیکار کنم این طرز فکر از سرم بیوفته