برای قدیما
واقعا دوست دارم برگردم به زمانی که دو ساعت انتظار میکشیدم مامان از خرید بابام برگردن خونه و سک سکی که برام گرفتن تحویلم بدن
دلم میخواد برگردم به زمانی که کارتون باب اسفنجی و سفید برفی و سیندرلا و خانم توت فرنگی و معاون کلانتر و پلنگ صورتی و تام و جری و پسر شجاع و گالیور و ... نگاه میکردم
دلم میخواد برگردم به موقعی که هر روز از مامانم پونصد تومن میگرفتم و میرفتم یدونه بستنی میخریدم
دلم میخواد برگردم به دورانی که تنها دغدغم خرید اسباب بازی جدید بود
برگردم به دورانی که دوستام میومدن دم خونمون منتظر میموندن تا من مامانمو راضی کنم بذاره برم تو کوچه بازی کنم
برگردم به زمانی که وقتی میرفتم عروسی دلم میخواست منم زودتر بزرگ بشم که لباس عروس بپوشم
برگردم به زمانی از کنار آرایشگاه ها رد میشدم لباس عروسا رو که میدیدم یکیشونو انتخاب میکردم که هروقت بزرگ شدم اونو بپوشم
دلم میخواد برگردم به زمانی با بالشت و پشتی خونه درست میکردیم
اون زمان که دنیای بدون اینترنت یا میشه گفت اینترنت محدود بود با وجود یک سری سختی ها اما واقعا قشنگ تر بود