اون شب نتونستم شمارمو بگم چون هم مغازشون شلوغ بود هم هول شدم هم هیجانی ولی خیلی دورم بود وهی گوشی به دست و منتظر بعد چند شب ک رفتم مغازشون تا شمارمو بدم اصلا اعتنایی نکرد انگار نمیشناخت منو کلا ...ولی دید من مشتاقم شمارمو بدم دادم چون گفتم اگه از حسی که بهت دارم مطمئن نبودم شمارمو نمیدادم ..اما نه زنگی زد نه پیامی هیچی هیچی ...بدتر داغونم کرد ..هروقتم همو میدیدیم اصلااااا به روی خودش نمیورد هیچی .تاابنکه یه روز که تنها دیدمش گفتم بهش اگه بهت شمارمو دادم بخاطر این بوده دوستت داشتم وگرنه دختر شلی نیستم ..بقیشو میگم بهتون تو تاپیک بعد