اون روزی که دروغ فوت شوهرخواهر رو گفت خیلی عصبی بود . قاطی بود . هی میگفت حالم خوش نیست اصلا . خودمم حدس میزنم یه چیزی بوده اون وسط حالا مرگ شوهرخواهر نه ولی یچیزی که نمیدونم چیه . حتی بهم گفت یه دلیلی دارم که نمیتونم بهت بگم چون داغون میشی ولی همون باعث میشه نتونم بهت برسم ولی میخوامت و این حرفا
نمیدونم چیشده واقعا که اینجوری شد .یه اهنگ فرستاد میگفت که اینو دارم یه هفته گوش میدم و تو میای جلوم . نمیدونم واقعا فازش چیه
تموم شد رابطه و دیگه قرار نیست برگردم بهش ولی انگار یه اتفاقی افتاد این وسط که خیلی بهم ریختش