من و اون پسر از اول صرفا برای صحبت عادی حرف میزدیم تو مجازی قرار نبود چیزی جدی بشه ، یک ماه بعد خودش گفت چون شهرامون نزدیکه بیا ببینمت یه کافه قرار بذاریم و این حرفا مخالف بودم خیلی بهش گفتم برو رل بزن. همون موقع هم میگفت حوصله و وقت رل زدنو ندارم و کلا ادم سردیم بی احساسم . دوباره یک ماه بعد گفت ازت خوشم اومده میخوام ازت مراقبت کنم و ... میخوام حالت خوب باشه همیشه و ...
انقدر گفت گفت قبول کردم بعد دوماه ببینمش تو کافه.
همه چی هم حوب بود میگفتیم میخندیدیم . و من زیاد به حرفای احساسیش اعتماد نداشتم . میخواستم رابطه بره جلو ببینم حرف و عملش یکیه یا نه
درست یه هفته قبل قرار حضوری، دیدم دو روزه پیام نمیده .پیام کات فرستادم سین نمیزد.چون اخرین بازدیدش لست سین ریسنتلی بود. نگرانش شدم و گفتم حالت خوبه و این حرفا که اومد به دروغ گفت شوهرخواهرش فوت شده! منه ساده باورکردم و همدردی و تا شش روز سعی میکردم با یکی دوتا پیام بگم که به یادشم و این حرفا دیدم سین نمیزنه. گفتم با خودم شاید از لحاظ روحی اوکی نیست که با یه ترفند فهمیدم انلاین میشه ولی سین نمیزنه از قصد .همونجا دیگه پیام دادنو قطع کردم و دیلیت چت . دیشب اومد بهم پیام داد سلام چطوری که حسابی ریدم بهش. بعد گفت من هنوزم میخوامت ولی دلیل دارم که نمیتونم هم بگم و بهم نمیرسیم ! گفتم زر مفت نزن خیانت کردی و ادم تنوع طلب هستی . گفت به جون مامانم خیانت نکردم و این حرفا . وسط حرفامون خدافظی کرد یهو و بلاک . دوباره از بلاک دراورد گفت سخته . منم همونجا گرفتمش به فحش و بلاک و دیلیت چت .