نامزد اولم که عقد بودیم و جدا شدیم به شدتتتتت جذاب بود
قد قیافه تیپ هیکل همه چی عالی بود
من انتظاراتم بالا رفته بود و در کل چون آدم کمال گرایی هستم دلم چیزایی میخواست که تو همسرم نبود
دلم میخواست لاغرتر بود که لااقل به هم بیایم
از لحاظ چهره من خیلی بالاتر بودم
از لحاظ تیپ من خیلی بالاتر بودم
من بعد از چند سال تو زندگی باهاش بازم حتی دوسش هم نداشتم اما بهش وابسته شدم
اما الان دو سه سالی هست که دوسش دارم
اینکه زحمت میکشه برامون
حواسش بهم هست؛ تو این زمونه ی سخت داره سعیشو میکنه زندگیه خوب برامون بسازه
اینکه اخلاق داره و با بچه هاش خوب رفتار میکنه
اینکه تو هر شرایطی پشت منه و در مقابل بداخلاقیام اون کوتاه میاد خیلی ارزش داره
من خیلیییییی میفهمم حالتو
حتی اگه بگی ازش متنفری بازم میتونم درکت کنم
من انقدررررر گریه ها کردم
انقدر عذاب کشیدم و مثل مار پوست انداختم
تیکه تیکه شدم تا تونستم زندگیمو بپذیرم