دیروز گفتم نمیخوام بیام اینجا کار کنم و نهایت تا یه هفته دیگه میمونم اونام داد و هوار راه انداختن که باید تا هروقت ما بگیم بمونی و هول دادن منو
اخرشم کار به پلیس و شکایت کردن رسیدن
از دیروز حالم بده هیچی نمیتونم بخورم استرس دادم
بدبختی همسرم هم اومد کمک کنه وسایل امو ببرم وسایل ام زیاد و سنگین بود اونجا داشتیم با هم حرف میزدیم اون بیشعوری اومدن دخالت کردن منم داشت به زور پرت میکرد و هول میداد بیرون همسرم کفری شد دعوا کرد حالا از اونم شکایت کردن خیلی استرس دارم خیلی حالم بده هیچوقت نمیتونم حقمو بگیرم