هفده ساله ازدواج کردم نه خونه دارم نه چیزی نه حتی یه تیکه طلا.همشم شوهرم بدهی داره وهیچ کسی ازخانوادش بهش یه هزارتومنی هم ندادن سهم ارثشم ندادن گفتن چون نفهمه .خودم یه مدت واسه خرج ومخارج خودم توخونه تدریس خصوصی انجام میدادم که شوهرم گفت تعطیلش کن حوصله بچه هاکه بیان توخونه ندارم.الان توخذج ومخارج موندم نمیتونم چیزی بخرم.بهش میگم بی پولی بهم فشار میاره میگه پرتوقع وقدرنشناسی.حس میکنم کم اوردم