خسته شدم.از استرس و اظطراب.از استرس اینده .کارایی ک ن تنها دوس ندارم اینجام بدم بلکه ی مدتیه ازشون متنفرم.دلم بیخیال بودن میخواد
10 روز مسافرت بودم.روحیم ی سم زدایی تقریبی شد.اما بازم همون ادمم با همون استرسا.از بچگی رفتار بابام باعث شده خیلی استرسی بار بیام.بخاطر همین تو سن نوجوونی هم ک ادم استرس بیشتری رو از نسبت ب بقیه سنین تجربه میکنه،کنترلش برام سخته
حالم خوب نیست.ی افسردگی خفیف داشتم ک حس میکنم بهتر شده
راستی خیلیم ادم کمالگراییم.واقعا داره اذیتم میکنه
بقیه همسن و سالام از شرایطتون بگید.شمام اینجورید؟
بزرگترم اگ نصیحتی هس بفرمایید