مادر من کلا غریبه پرسته مخصوصا پسر فامیل ن دختر یکبار نشد میریم یه جا اشک منو درنیاره فقطم الکی مثلا صدات درنیاد پسرداییت اعصابش خورده الان اگر کاری کنی پسر داییت اعصابش خورد بشه تیکه پارت میکنم درحالی که من نه اصلا حرف میزنم نه کاری میکنم که اون بخواد ناراحت شه رفتیم شمال رفتیم لب ساحل یکی با این موتور ماشینیا اومد رو دست من بعد مامانم جای اینکه پاشه طرفو جر بده از طرف معدرت میخواست و طرفم سرتاپای منو مورد عنایت قرار داد جای عذر خواهی تا عمر دارم نمیبخشمش یه بار طرف منی که بچشمو نگرفت