بعد چند سال با صد جور قرض و وام ماشین خریدیم الان ماهی ۱۲ تومن قسط داریم . هفته دیگه قراره بریم سند بزنه. تا الان اصلا بفکر نبودم. ولی دو سه روزه برادرشوهر دعوا راه انداخته که باید کار برام راه بندازید. تهدید به خودکشی کرده. حتا یه شب رفت غیبش زد بعدش که اومد یه ژستی گرفت گفت فقط بخاطر بابام برگشتم الان همشون عین چی ترسیدن. کل دارایی پدرشوهرم یه خونه است تو شهرستان که الان تو ۶۵ سالگی اش هنوزم نتونسته کاملش کنه حالا میخوان اینو بفروشن بدن به برادرشوهرم. حالا من چرا نگران شدم. چون شوهر من رو این خونه خیلی تعصب داشت که به هیچ وجه نمی‌ذارم بابا بفروشه آخر عمری باید یه سرپناهی داشته باشه نمیشه تا آخر عمر مستاجر باشه. الان شوهرم زودتر از همه رضایت به فروش اون خونه داده ببین دیگه چقد ترسیده. میترسم ۴ روز دیگه برداره ماشین خودمونم بده به داداشش. ولی میدونم بگم بیا به نامم بزن میخنده بهم. چیکار کنم چه ترفندی بزنم حرفم و قبول کنه
لایک
من ترفند و اینا بلد نیستم
ولی من بودم با شوخی و ارامش و مهربونیو اینا میگفتم بزن ب نام من ماشینو . ینی حرف میزدم باهاش بدون سیاست و ترفند .
ولی چقد احمق و مسخره و لوس و مضخرفه برادرشوهرت
ادم خونه پدرمادر پیرشو میفروشه؟ بیعرضع خودت یکاری کن .
حتی اگر بنامت هم بزنه
بخاد اون تصمیم رو بگیره
روزگارتو سیاه میکنه تا بری امضا کنی برا فروش
پس تلاشت بی مورده
نمیدونم والا
من که هر کاری کردم نزد به نامم....
ولی خب گواهینامه گرفتم گفتم برام یه پراید بخر گفت باشه.....
الان با ماشین خریدن برا خودم مشکل نداره ولی خب میگفتم یدونه از خونه ها رو بزن به نامم فکر میکرد میخوام طلاق بگیرم...یا فکر اینم که دعوا کردیم یه وقت راحت تر بتونم برم....اخه من مهریه ندارم ولی حق طلاق دارم
مشخصه انکار هفت سالشه .
الان دخترا انقد غیرت دارن با هیچ و پوچ انلاین شاپ میزنن کار راه میندازن . خاک بر سرش .
بخدا همچین اپمی عرضه نگه داری اون سرمایه رو هم نداره میزنه فردا همه چی رو ب باد میده ، قسط و قرضش میمونن برا بقیه .
همون کار رو هم نمیتونه نگه داره شک ندارم .
نمیتونی با شوهرت حرف بزنی ازدر دلسوزی برا پدرمادرش ، گناه دارن اوناهم پیرن اخر عمری؟ .
بگی نفروش ، به داداشت بکپ خودت یکاری راه بنداز برو شاگردی کن برو کارگری کن ، گناه دارن پیرمرد پیرزن بخدا .
اینطوری فردا ماشینو عم خواست بده بهش چون امروز دلسوز پدرمادرش بودی برا خونه شون اونموقع هم صدات بلنده میتونی جلوش وایسی .
اتفاقا کلی حرف زدم که این خونه رو بفروشید دیگه پدر مادرت بدبخت بنده خدا ها هیچی دیگه ندارن ولی یه جوری ترسیدن از قضیه خودکشی که نگو و نپرس. این شوهر منم ساده اس بقیه خواهر برادرا اصلا براشون مهم نیست. آخه همه میدونن این ترفنده بارها و بارها با ترفند میرم خودکشی میکنم هر کار خواسته کرده. فقط پدر و مادرش میترسن و این شوهر ساده من . حالا فکر کردی چه کاری میخوان باهاش بکنن. میخوان خونه رو بفروشن برا آقا ماشین بخرن بره مسافرکشی. در حالیکه همه عالم و آدم میدونن این عرضه مسافرکشی نداره. الانم خرج خورد خوراکش با پدر زنش و باباشه. یه ماه باباش کرایه خونه میده یه ماه پدر زنش.شیرخشک و پوشک بچه اش و بقیه می‌خرن براش میبرن. دیروز بچه ۴ سالشه انقد کتک زده بچه از ترس خودشو خیس کرده. بعد میگه من از غصه بدهی هام اینکار و کردم. پدر و مادرشم میگن اگه زودتر کاری براش نکنیم یه وقت خودشو میکشه
واااای چرا برا این احمققق زن گرفتن
بمیرم برا زن و بچه بیچارش .
چقد ناراحت شدم ، فک کردم مجرده ، کاش بچه نداشت .
الهی بمیرم برا اون طفل معصوم .
این ادم مریضه بیماره . بخدا دذست نمیشه بدترم میشه .
فقط باید بره دکتر بخدا .
والا ما هممون کل خانواده شوهرم یعنی، انگشت به دهان موندیم این چرا اینقد تحمل میکنه . مادرشوهرم میگه اگر یه بار زنش قهر کنه این پسر آدم میشه میفهمه دوره تنبلی و ولگردی گذشته ولی زنش اصلا جرات حرف زدنم نداره. بارها پدر و مادر زنه پشتش وایستادن گفتن بیا بریم خونه خودمون رو سرمون میذاریمت هم خودت هم بچه هات ولی زنه اصلا قبول نمیکنه تازه باهاشون قهرم میکنه که چرا دخالت میکنید تو زندگی من.
