بخدا انقد استرس گرفته بودم ک نگو...دختره دیروز همش پرت و پلا میگف ..انگار شکست عشقی خورده بود مدام میگف ب نظرت پشیمون شده بهم فگر میکنه ؟من ب این خوشگلی اندام ب این قشنگی دکترم هستم ..انقد حرف میزد..هردیقه میگف گزینش قبول میشم ب نظرت تا شش ماه دیگه عروسی میکنم؟با کی ؟انقد عصبیم میکرد ک حالت تهوعم شدید میشد مامانم بخش گف مگه علم غیب داریم این سوالارو میپرسی اصن افتضاح بود روحیه ش خیلی شب اول مخصوصا ترسیدم بلایی سرمون بیاره اصلا خوابم نبرد
زدم اینترنت تا واقعا دندونپزشکه...بچه جانباز بود رفته بود دندون آزاد چون قبلا تو کلاس کنکوری دیده بودمش فقط و زرنگ نبود...گفتم این میخواد دکتر مملکت ما بشه خدا ب دادمون برسه...انگار کارش خوب نبود تو یه کلینیکی کار میکرد دوماه کارش خوب نبود انداختنش بیرون عاشق دکتر اصلی کلینیک شده بود طرف شمارشم بهش نداده بود این میگف پسره بهم فک میکنه عاشقم شده بود حتما چون یه بار رفتم مسافرت انگار روم غیرت داشت بهم گف تنها رفتی یا با کسی بودی..کلا خدای توهم بود ترسیدم چیزی موادی میزنه ک این حرفارو میزنه..مامانم دقیقه اول متوجه رفتار غیرعادیش شده بود
قفل درخونتونم عوض کن ی وقت کلیدبرنداشته باشه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
