من عمل جراحی باز شکمی انجام دادم
کیست تخمدان
بعد از ۱۰ روز با شوهرم دعوام شد
سر ابجیش ک نیومده عیادت و یه چیز چرت و بهانه کرده
منم گلگی کردم یه دفعه اعصبی شد
نون و پرت کرد فحش های رکیک داد
هرچی از دهنش در اومد گفت
رفتم اتاق داد و بیداد بعدش از شونه ی من هلم داد
گفت با تیپا پرتت نکنم بیرون
برو گمشو بیرون ببینم کی نگهت میداره
منم گفتم نمیرم و بحث و بحث
یه دفعه پاشدم اومدم
غروب تب کردم
مادرم زنگ زد به مادرشدهرم گفت این کار پسرت درسته؟
اگر اتفاقی برای دخترم بیوفته ولش نمیکنم
شوهرمم پیام داده بود پول بریزم
چرا میری دکتر
بیا بچه رو ببر اجازه میدم
رفتم بچم رو بیارم ک درو روم قفل کرد مادرش پشت تلفن داد و بیداد میکرد ک تو نباید حرف میزدی عصبی بشه
تو دروغ میگی هل نداده
پسرم بده دیگه پشت گوشت رو دیدی پسرم رو دیدی
زنگ زد خواهرش اینا خانوادش بیان تکلیف روشن کنن منم زنگ زدم خانوادم
انقدر بحث و دعوا و داد ک حالم بد شد نفشمگرفت دوباره حالم خوب شد پاشدم
خانوادم زودتر رسیدن منو بردن
حتی اجازه ندادن دیگه شوهرم حرف بزنه
بعدش مادرشوهرم زنگ ب مامانم ک باید بیای اینجا حرف بزنیم
مامانمم گفت حرفی نمونده
گفت من حرف دارم مادرمم گفت شما بیا من نمیام
بعد گفت اگر من بزارم پسرم بیاد دنبال دخترم اسمم .... نیست
اگر تونستی طلاق دخترت رو بگیر پشت گوشتون رو دیدن پسرم رو دیدین
شوهرمم الان ۲ روزه هیچ خبری نگرفته حتی از بچش
آنفالو هم کرده😂