من همسرمو دوست داشتم این دوست داشتن بهم انرژی میداد بهم فحش اینا میداد ولی چون دوسش داشتم بعد یه ساعت یادم میرفت
یه هفته پیش کتکم زد بعد یه ساعت اومد معذرت خواهی و از دل آوردن
حالا از اون موقع به بعد کلا بهش بی تفاوت شده ام اصلا ذوق دیدنشو ندارم قول داده تکرار نکنه ولی من هر کاری میکنم بهش نمیتونم حس پیدا کمم
وقتی میبینمش انگار غریبه رو‌میبینم اصلا حسم مرده بهش
خب عزیزم حق داری
ادم سالم نمیتونه با کسی که کتک میزنه ارتباط عاطفی برقرار کنه
بعد اگه جدا شی میگن دنبال مهریه بود
یه مدت بگذره ازیادت میره
منم همینم وقتی شوهرمو میبینم انگار عزراییل میبینم
با خدا معامله کن و بگو بخاطر تو میگذرم و پاداشمو از خودت میخوام و بخاطر تو دوباره بهش محبت میکنم و عاشقی میکنم و از خودش هیچ انتظاری ندارم
تدریجی حست کم بشه خیلی زمان میبره دوباره مث قبل شی
من خودم همین بودم خیلی دوسش داشتم از حرفای نابجایی ک زده بهم کم کم ازش سرد شدم جوری ک خودمم باورم نمیشه
همیشه رابطمون شورداشت هرشب اونکارا اما الان ۴ شب ک بگذره هم دلم نمیخادش مگر خودش بیادجلو
من شوهرم یه مدت دست بزن داشت
خیلیی زیاد
اصلا سمتم میومد من ضربان قلبم میرفت بالا از ترس میگفتم الان باز میخواد بهم بزنه
یا صدام میزد میمیردم از ترس
رفتارش عوض شده جدیدا
آخرین باری که کتکم زد خیلیی گریه کردم خیلی هم بد جور کتکم زد
خودش عذاب وجدان گرفته بود اومد پیشم خودشم گریه کرد و چقد معذرت خواهی کرد قسم خورد گفت دیگه دست روت بلند نمیکنم
از اون موقع تا حالا بهم نزده ولی خب هنوز بعضی وقتا میاد پیشم یه لحظه میترسم ازش
البته هنوز زمان زیادی نگذشته که اخلاقش عوض شده
یک ماه هم نیست
