عذاب وجدان گرفتم بدجوری
جاریم انواع بی محلی هارو بهم میکنه بعد امروز یه سوالی ازش پرسیدم اینقد با عصبانیت و بی ارزش جوابمو داد بعدش کلا حرف نزد
بعد مادر شوهرم براش یه ۵کیلو شیر اماده کرده بود وقتی همه نشستنه بودن من برگشتم آشپزخونه و یه خورده دوغ به شیر خام اضافه کردم گفتم خراب بشه فردا
حالا هم ناراحتم هم دلم خنک شده