سلام من 9ماهه باردارم دیشب مریض شدم رفتم دکتر سرم اینا زدم اومدم خونه بی‌حال افتادم شوهرم راحت گرفت خوابید منم خوابیدم ظهر پاشدم حال نداشتم همینجوری دراز کشیده بهش گفتم چوب پرده آشپزخونه رو وصل کن گفت غروب میرم میخرم دریل ندارم گفتم از کسی بگیر تو فقط جمعه خونه ای منم دم زایمانمه میترسم کارامو نکرده زایمان کنم گفت خیلی گیر میدی انجام میدم و یهو دعوامون شد شدید هرکاری میخوام انجام بده باید کلی حرص بخورم و دعوا کنم نمیگه زنم بارداره افسردگی داره بی حوصله اس باهاش دعوا نکنم شدید دعوا کردیم منم زدمش اونم اومد بزنه جلوی خودشو گرفت گوشیشو پرت کرد و دیگه روشن نشد گذاشت و رفت الان3ساعته رفته گفت نمیخوامت به درک که حامله ای منم خواستم برم مسافرخونه ای جایی شرایط رفتن خونه خانوادمو ندارم چون هی باید سرکوفت بشنوم دوست دارم بذارم برم وقتی اومد نباشم تا بترسه چیکار کنم تو رو خدا باهام درد ودل کنید راهنماییم کنید انقد گریه کردم دارم میمیرم
وا اخه این چکاریه!!!
برو بیرون تا یکم بترسه هم تو یکم حالت خوب شه
خب الان زایمان کنیو کارات بمونه چی میشه؟؟ظرفات نشوریو زایمان کنی چه اتفاقی میفته ؟؟هیچی هیچی بخدا هیچ اتفاقی نمیفته سختش چرا میکنی خب خونت پرده نداشته باشه وقتی اخلاق همسرت اینطوری
هر زنی خودشو ضعیف تر کنه و بیخیال تر باشه مردا بیشتر مسئولیت پذیر میشن
بشین با خودت فک کن یکم
استراحت کن هر جایی هم رفته باشه میاد ولی بخدا رو خودت کار کن
واقعا ارزش داره بخاطر یه پرده تا اینجا پیش برین که بخوای بری مسافر خونه یکی باید با همسرتون صحبت کنه که تایم بارداری خانما حساس میشن و زود رنج بخاطر هورمون های بارداری خب اون اینو نمیدونه شما باید باهاش صحبت کنید حالیش کنید واگه شوهرتون کارمنده یا نیروی شرکتی جایی هست که فقط جمعه ها خونس باید خیلی مواظب باشی که اون یه روز که خونس بهش خوش بگذره نه اینکه بیشتر عصبی بشه وخستگی یه هفته تو تنش بمونه بهر حال اون پرده نصب میشه امروز میگذره اما شماها یکم از هم دور میشین واین یواش یواش روتین میشه و یه زندگی پرا ناراحتی وعده رو میسازه انشاالله که همیشه هر دو خوشبخت باشین
برو بیرون یکم پیاده روی کن تا حال و هوات بهتر شد شاید خودش زنگ زد یا خودت برگرد یا اینکه الکی زنگ بزن بگو حالم بده بیا دنبالم ،هر مردی یه خصوصیت خاص خودش رو داره کاریش هم نمیشه کرد یکی هم مثل شوهر شما بیخیال سعی کنید کم کم با سیاست تغییرش بدین و یا اگه تغییر نکرد با این خصوصی‌اش کنار بیان و الکی خودتون رو آزار ندین و بهش گیر ندین تا دعوا پیش نیاد بهرحال به خاطر بچه تون برای نجات زندگیتون تلاش کنید بزرگ کردن یه بچه به تنهایی خیلی سخته ،بعدا هم ممکنه شوهرتون بچه تون رو ازتون بگیره بده دست نامادری که بعضی هاشون خیلی بدرفتاری و دلسوز بچه شما نیستند اگه میتونی با سیاست زنانه رفتار شوهرت رو تغییر بده و گر نه با این خصوصیت کنار بیا
کمی حق باشماست که تو شرایطی هستید که بی حوصله اید
ولی اگر براش مهم نبود خب اونم میزدت
فکر کن اونم شاید خسته است شاید کل هفته رو به قول شما تا 10شب نیس یک روز رو بخواد استراحت کنه
بعد نگفته نمیخرم گفته غروب میره
تو نمیتونی آدما رو تغییر بدی ولی خودتو چرا
سالها حرص بخوری و تلاشم کنی اونی که نمیخواد درک کنه هیچ وقت درک نمیکنه
همه آدما خوب و بد رو میدونن و میدونن کدوم کار باعث اذیتت میشه ولی باز انجامش میدن
تو بزن فوش بده قهر کن هرچی دوست داری بکن ولی درست نمیشع تا افکار خودت رو خوب نکنی تا بیخیال تر نشی
